کلبه ای برای نوشتن :)

به سراغ من اگرمی آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من

کلبه ای برای نوشتن :)

به سراغ من اگرمی آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من

چاه خوشبختی یا بدبختی؟!

درست بعد از 17 روز از آخرین پستی که گذاشتم،(17 آبان 1396) خیلی یهویی افتادم تو چاه خوشبختی!

چاهی که هر لحظه منو غرق تر کرد!

اونقدر غرق شدم که وقتی به ساحل رسیدم صدای جیغ و داد بود که به گوش می رسید!

همه ی دریا رو از وجودم بیرون کشیدن

چاه را هم پر کردند

نظرات 6 + ارسال نظر
سمیرا چهارشنبه 20 تیر 1397 ساعت 03:26 http://sr64.blogfa.com

عزیز دل نازم...به خدا بارها حالتو از میفروش پرسیدم ...

چی شده؟؟؟گنگه برام؟؟؟بهم زنگ بزن ...حرف بزنیم باهم

باز دلت باز میشه قشنگم..

میفروش عزیز گفت بهم که جویای حالم بودی. ممنون عزیزدلم


+صداتو شنیدم و باهات صحبت کردم آروم شدم

کاوه پنج‌شنبه 21 تیر 1397 ساعت 16:44

سلام ماهی
خوبم خدا رو شکر؛ خودت خوبی؟ انشاالله همیشه خوشبختی تو قلبت باشه الان عجله دارم دوباره سر میزنم

سلام کاوه جان
خداروشکر

باران پنج‌شنبه 21 تیر 1397 ساعت 18:11 http://baranoali.blogfa.com

سلااااااام عزیزدلمممم. بدو بیا بغلم
با دیدن کامنتت کلی ذوق کردم ماهی جونم
خوش برگشتی خانومی. همیشه بیادت بودم و هستم

عزیزدلم با شرمندگی اعتراف میکنم متوجه این پستت نشدم
الهی همیشه خوشبخت و شاد باشی ماهی مهربونم

سلام بارانم
ای جااااااااانم
عزییییزدلمییییی مهربونم

دشمنت شرمندههههه
میدونم عزیزم. من خیلی گنگ نوشتم

تیلوتیلو شنبه 23 تیر 1397 ساعت 09:39

امیدوارم همیشه غرق خوشبختی باشی و اون تلخی ای که اون اخر ازش حرف زدی و اشتباه متوجه شده باشم و هیچ تلخی ای در کار نباشه

ممنون تیلوی عزیزم

کاوه دوشنبه 25 تیر 1397 ساعت 22:17

سلام ماهی
خوبی؟ ببخش دفعه قبل نتونستم صحبت کنم سرم خیلی شلوغه؛ واقعا وقت ندارم. این که خوشبختی رو با چاه همراه کردی برام تامل برانگیز بود ماهی خانوم چی شده که چاه هم می تونه برات خوشایند باشه آخه چاه تهش بسته س و هرچی میری پایینتر کمتر می تونی نفس بکشی تاریکه؛ بماند من باهاش مشکل دارم چقد چرند و پرند نوشتم ماهی که من می شناختم نفسش بوی زندگی میداد چرا اینقد ناامید؟ این زندگی هرچقد داشته باشی چه عمر، چه یار، چه پول، ... اخرش یکیه؛ هرچند ترجیح خودم اینه یار و پول و عمر رو داشته باشم ولی آخرش مهم نیس که چی گذشته پس نبینم ناامید باشی ماهی؛ زنده باد ماهی و اصغرآقا و آوش و مامان و آبجی وسطی و ... .

سلام کاوه جان
خواهش می کنم، میدونم. همه گرفتاری های خودمونو داریم و همش در حال بدو بدوییم. خوشحالم که بین این همه کار و مشغله ای که داری به یادمی.
آره خب بایدم تامل برانگیز باشه! چرا که به ظاهر غرق در خوشبختی شدم و این خیلی بد، سخت و تلخه که یهو چشم باز کنی و با واقعیت مواجه بشی!
هم اکنون در عمق همین چاهی که میگی نفس کشیدن توش سخته، به سر می برم.
میدونی کاوه، اینقدررررررررر دلم تنگ شده برای گذشته ای نه چندان دور. برای خودم، خود واقعیم. همون ماهی که به قول تو، نفسش بوی زندگی میداد.
خیلی دور شدم از خودم.

وااااااای اصغرآقا رو یادتهطوفان نامرد بردش
کاوه همه ی اینارو که داشتم می نوشتم، اشکام می ریخت ولی تا رسیدم به آخرین جملت که گفتی زنده باد ماهی و اصغرآقا و آوش و....کلییییییییی خندیدم

دلآرام سه‌شنبه 26 تیر 1397 ساعت 01:49 http://Www.dabeer92-new.blogfa.com

سلام ماهی عزیزم

حالت چطوره ؟؟؟

خیلی خیلی خیلی خوشحالم ک برگشتی

سلام عزیزدلم
خوبم مهربونم
خیلیییییی دلتنگت بودم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد