کلبه ای برای نوشتن :)

به سراغ من اگرمی آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من

کلبه ای برای نوشتن :)

به سراغ من اگرمی آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من

هم اکنون به جادوی مدوسا نیاز دارم

امروز، رنگین کمان درونم طلوع نکرد. می توانسم مثل دیروز و خیلی روزهای دیگری که گذشتند به زور هم که شده هفت دست رنگینش را بگیرم و بکشانمش وسط اتاقک تاریکی که مدت هاست خورشید خود را به هر دری که میزند موفق به سرک کشیدن در آن نمی شود!

امروز حتی رنگین کمان خیالم هم طلوع نکرد. شاید دخترکی دیگر دست به دامنش شده تا رنگ بپاشد به درونش، اتاقش و یا هر جای دیگر..

و من باز هم  مقابل چشم نارنجی نشستم و هر چه به اعضای صورتش خیره شدم هیچ ندیدم جز چشمانش.  چقدر دلم خواست جادویش ادامه دار بود و امروز درست در همین لحظه، قبل از رسیدن عقربه های ساعت به 12، قبل از پا گذاشتن به فروردین و بهار و عید و سالی که نمیدانم چه نقشه هایی برایم در سر دارد، جادو می شدم!

هم اکنون به جادوی مدوسای چشم نارنجی نیاز دارم.

آخرین دست نوشته های سال98...

پایان