28 مهر 1396
فرشته جون، یک سال شد که از آغوش فیروزه ای رنگ آسمون ها، آغوش گرم و امنِ خالقِ مهربانی ها، پَر زدی و اومدی پیش ما. نازنینم، یک سال شد که زمینی شدی.
خیلی وقتا توصیف احساسات امکان پذیر نیست، پس خیلی ساده و بدون بازی با کلمات میگم که با همه ی وجودم دوستت دارم.
دوست داشتم هدیه ای ماندگار تقدیمت کنم. دست به کار شدم و کتاب یک سال زندگیت رو بعد از مدت ها شبانه روز کار کردن، چاپ کردم.
یک ساله شدنت مبارک عزیزدلم.
+ عزیزای دلم سلام. ای پست پر از عکسه
برای تولد آوش خان، کارت دعوت طراحی کردم و از دوهفته پیش به مهمونا رسوندم. اینم از کارت دعوت به تولد یک سالگی عزیزدلِ خاله ماهی:
و امااااا تزئینات :
اینم از کیک خوشمزه
و اماااا اینم از من و عزییییییزدلم :
کتابی که بار آوش خان چاپ کردم 60 صفحه اس. از جلد رو و پشتش براتون عکس گرفتم.
این جلد رو:
تولد این فرشته زمینی مبارک
خاله هو همیشه خیلی خوبن :))))
عکسا بی نظیر بود
ای جووووونم چه جیجر طلا شده این آوش یه ساله

تولدشو با تاخیر تبریک میگم و انشالا اینده ی درخشانی در
انتظارش باشه
کادوشم وقتی دیدمت میدم
ممنون عزییییزدلم







خودت چطوری؟؟؟؟مامان چطوره؟؟؟

یه قرار بذار ببینیم همو ماهی جون جووونم..پاییزه و کیف
میده بریم انقلاب و پارک لاله و فلافلی و...
مامانم خوبه خداروشکر..
حال منم که خودت میدونی...
چقدر قشنگه همه چیز
بخصوص ماهی قشنگ قصه های ما
مبارک باشه
ممنون تیلوی عزیزم
کجایییییی توووووو؟؟؟؟؟؟
خووووووبه حالت؟؟؟؟؟؟
خودمم نمیدونم کجام!
سمیرا من خیلی عوض شدم..خودمم گاهی خودمو نمی شناسم و از خودم بی خبرم!
سلام عزیزم
خوبی؟؟خیلی وقته نیستی
سلام بهامین جان.
آره عزیزم...خیلی وقته دیت و دلم به نوشتن تو دنیای مجازی و لمس کیبورد نمیره! به جاش دارم از لمس کاغذ لذت می برم!
اما نمیشه که اینجا یهو اینقد پر بشه از سکوت و باید بنویسم.
سلام عزیزدلم...خوبی ماهی جونم؟ من بالاخره برگشتم...
فدای صورت ماهت خانوم خانوما...تولد جیگر مبارک باشه خدا حفظش کنه
سلام خانوم خونه ی مهربونم




ممنون عزیییییزدلم. تو خوبی؟
ماهی میفهمم..میفهمم..به خدا میفهممت عزززیییزم چون خودمم
مث توعم...
یا گوشی خاموش میکنم یا خط میشکنم..یا وبلاگ مترکونم
یا..
خسته شدم از خودمممممم
هیچ حال خودمو نمی فهمم و برای خودمم عجیب غریب شدم!
سلام بر بهترین ماهی ها
یه سر بزن از خودت بهم خبر بده درسته نیستم اما دوستان رو هم فراموش نکردم
خوبی ماهی؟ من سرم شلوغ شده نمی تونم بیام وبلاگ تو کجایی؟ خلاصه که یادت هستم. ماهی از وقتی متاهل شدم وقت کم میارم
سلام کاوه جان
بگم خوبم دروغه..
تو چطوری؟ عروس خانوم عزیزمون رو که اذیت نمی کنی؟
باشه حتما سر میزنم
ماااهییییی
کجاییییی
چرا دیگه وبلاگ نمیاییییییییی
دلم برات خیلیییی تنگ شده به خدا...خیلییییی
چپیدم تو غار!
اگه بخوام چکیده و مختصر از این روزایی که نبودم و خبری ازم نبود بگم، میشی شبیه به علامت تعجب!