با همه ی خستگی که در بند بند وجودم حس می شد، دلم نیامد بنشینم و آن زن ایستاده به خواب رفته و تکیه اش به میله ی مترو باشد.
اما ترجیح داد بایستد و من بنشینم. به چشمانم اشاره کرد و مرا خسته تر از خود دانست. کیف سنگینش را روی پایم گذاشتم. شانه اش را به درد آورده بود انگار.
با لبخندی که چهره اش را تو دل برو تر کرد گفت: همین که گفتی، خودش کلیه و انگار که ما ایستاده ها نشستیم! آنقدر گفت و گفت و گفت، که حس کردم خالی شد. درست مثل بادکنکی که نخش را باز می کنی و آرام آرام خالی می شود و گوشه ای می افتد.
خستگی ام در رفت با همان چند دقیقه نشستن. دلم خواست پاهای او هم با نشستن، اندکی جان بگیرند.
برای اولین بار، چند دقیقه دیر رسیدم سر قرارم با دخترخاله جان. برای تست صدا و پر کردن فرم همراهش رفتم. اونقدر گفتیم و خندیدیم که صدای دخترخاله گرفت و درنمیومد. با کلی استرس وارد اتاق شد و بنده پشت در بسته منتظرش نشستم. به نظر نسبت به صداهای دیگه، خیلی خوب نبود. اما تمام تلاشم رو کردم تا ناراحت نشه. از خودم گفتم...از کارایی که فکر می کردم تو انجامشون بااستعداد ترینم اما نبودم و خیلی وقتا، خیلی ها بدجوری کوبوندنم، اما ناامید نشدم و از نو شروع کردم.
بعد هم بردمش امامزاده صالح و باز هم من چادری با گل های آبی رنگ سر کردم و بعد از گرفتن سلفی برای خاله ها، رفتیم زیارت.
خوشمزه ی امروز رو خاله جونم برام فرستاد. کتلت خوشمزه لقمه گرفته و داده بود به دخترخاله موفرفری تا برام بیاره. خیییییییلییییییییی بهم چسبید و کلی تشکر کردم از خاله جونم.
از دخترخاله ی موفرفری و بامزه ام جدا شدم و نخود نخود هر که رود خانه ی خود.
تو راهروی مترو دلم خواست با چشمای بسته راه برم. خیلی وقتا دوست دارم با چشمای بسته راه برم تا بتونم یه کوچولوووو نابیناها رو درک کنم.
صدای شیرین یه دختربچه که گفت: " خانوم خوشگلههه چشماتو واااا کن " ، موجب شد چشممو باز کنم و به طرف صدا برگردم. دوتا دختربچه ی کوچولو و ناز و شیرین زبون با خنده ی شیرین و کش داااااااار داشتن نگاهم می کردن و وقتی به طرفشون برگشتم خنده اشون شدت گرفت.
همیشه غصه می خورم برای بچه های کار. هیچ چیزی برای فروش نداشتن و همه ی آدامس هاشون رو فروخته بودن. بوسیدمشون و گفتم: تا به امروز، دخترای زیبا و دوست داشتنی مثل شما ندیده بودم و شما از فرشته ها هم حتی زیباترین.
برق چشمای قشنگشون خیلی بیشتر شد و خنده هاشون کش داااارتر.
+ دو کیلوی دیگه هم کم کردم. شدم 43! خاله ها با دیدنم تعجب کردن. اما من باز هم بحثو عوض کردم.
+ به حرف دکتر گوش دادم و عینک سیاه رو از چشمم برداشتم. دارم سعی می کنم موتور مغزمم خاموش کنم.
+ آوش خان خیلی خیلی زیاد بهم وابسته شده و این خیلی شیرینه. شیرینه وقتی سر کوچولوشو رو شونم حس می کنم، دستای کوچولوش رو که رو صورتم می کشه حس می کنم. این آقا یه شهربازی مخصوصم به اسم ماهی داره. هم تاب میشم براش، هم سرسره و هم چرخ و فلک.
خوب کاری میکنی زیاد تلگرام اینا نمیری..افرین عزیز دلم

امامزاده صالح رفتی منم دعا کردی؟؟؟
الآن خیلی وقته نرفتم. حوصله ندارم خواهر جون.
همش از روزی که با تو بودم براش می گفتم.
قبلا که تو این برنامه ها نبودم چه رااااحت بودم سمیرا.
فکر کنم من و تو با تکنولوژی و این برنامه ها رابطه ی خوبی نداریم
این روزا با گوشی قبلیم کار می کنم و کیف می کنم. گوشی کوچولو و سبک. خیلی دوسش دارم.
بله که دعات کردم. هرجا می رفتیم هی یاد تو می کردم و به دخترخالم می گفتم: من و سمیرا اینجا کنار هم واستادیم و سیب گاز زدیم و حرف زدیم.
اونجا رفتیم و یه خانم خارجکی ازمون عکس گرفت و.....
از پدر مهربونمون چه خبر؟
آوش جونو از طرف من ببوس
واااای دستای کوچولووووش
چشمممم





سمیرا دو روزه ندیدمش دارم دق می کنم. فردا از صبح زود می خواد بیاد پیش خاله هاش
راستیییییییی غروب رفتیم خونه ی حوری، دوست مامانم. خونش تو کوچه ی ماست. امامزاده صالح که رفته بودیم در موردش بهت گفته بودم.
خیلی خانم خوب و مهربون و باایمانیه.
من و آبجی وسطی رو مجبور کرد باهاش بریم کلاس. اونم کلاس رقص
میگه شاد میشین و...من برا خودمم روم نمیشه برقصم چه برسه به این که برم وسط کلی آدم قر بدم
اگه نزدیک ما بودی تو هم میومدی یه کم می خندیدیم دورهم
امروزم گفت بیاین خونمون. یه آهنگ شااااااااد گذاشت و به زور منو بلند کرد. اینقدر خندیدیم از دستش..
پدر میفروش پیداش نیس

شیطونه میگه
فردا از هفت صبح برم دم در اداره اش وایسم تا بیاد خدمتش
برسماااا
بیل، بیل یادت نره
به حوری جون بگو از طرف من:
لایکککک داریی
بیا خونه ی ما منم اهنگ میذارم میرقصیم با هم
باشه میگم بهش.
من رقصیدنمم مثل حرف زدنم با خنده های کش دااااااااااااااااااااار می باااااشدددد
واااااای اره اره عینهو همیم
ببین ببین چه جالب منم گوشی قدیممیمو که لمسی پمسی
نیس رو دراوردم و اخیییی
یاد خاطراتم و اس ام اس فرستادنم موقع عشقولانه بودنمون
افتادم ...
به خدا داریم از هم دور میشیم و گوشه گیر با پیشرفت تکنولوژی
شماره ایرانسلمو که دادم بهت..داریش؟؟؟
یا دوباره بفرسم برات نازگلم؟؟؟
ای جوووونمممم
آره واقعا داریم از هم دور میشیم و این خیلی بده.
آره دارم ایرانسلتو ولی فکر می کردم فعلا روشن نیست. بهت پیام میدم
سلام عزیزم ..خوبی؟
ماهی مهربوننننن هرکی گفت لاغر شدی بگو خودم خواستم ...
والااا..من خودمو میکشم لاغر شم نمیشم حالا یکی هم لاغره هی بهش حرف میزنن..
سلام نفسم. خوبم عزیییزدلم. تو خوبی؟


نفس، هر قدرم برای اطرافیانم توضیح بدم و دلیل لاغر شدنم رو بگم، بازم دفعه ی بعد با دیدنم همون حرفای تکراری و میزنن
سلام
چه خوب که همیشه و در همه حال به فکر دیگران هم هستی و سعی می کنی تو شرایط اونا قرار بگیری و درکشون کنی و دلت میخواد کمکشون کنی در حد توان
دست خاله خانوم هم درد نکنه بابت کتلت های خوشمزه ، راستی امامزاده صالح که میرید منو هم دعا کنید
یاد گذشته و مرور اتفاقات خوب لذت بخش هست و آموزنده هست .
نفهمیدم اینجوری وزن کم کردن یوهویی میرسی اندازه یه ماهی کوچولوی قزل آلای واقعی ( 600 گرمی )
اینکه به حرف دکتر گوش کردی عالیه ، مگه تو تلگرامم میرفتی !!؟
خدا آوش خان رو برای خونواده و خونواده رو برای آوش خان نگه داره
برقرار باشید. به امید دیدار
درود بر پدر عزیز و مهربون


میفروش، مامانم میگه شدی اسکلت ماهی
اصن تلگرام چیهههه؟؟؟

حالتون خوبه؟
بله که دعا می کنم. همیشه به یادتونم. حتی بعضی وقتا یهویی از مامان می خوام برای آرامش و شادی و سلامتی شما و سمیرای نازمون دعا کنه
وای آره
نههههه اصلاااا نمی رفتممممم
ممنوووونم
سلامت باشی میفروش مهربون
سلام
این سلام و کامنت واسه سمیراست
سلام سمیرا
خوبی دخترم
اول بگو ببینم چه معنی داره کامنت دونیت رو بستی !!!؟
....اما بعد
اینکه حالت بهتره ، خدا رو شکرایشالله حال دوستت هم خوب میشه
دست دوستت هم درد نکنه بابت بستنی
من هم بارون رو دوست دارم ولی مثل خیلی ها چتر میگیرم دستم
دست مادر شوهر عزیز هم درد نکنه بابت پذیرایی ( گوجه و خیار ) و استامبولی
خدا ایشالله این بصیرت رو به ما هم بده تا مثل تو شکرگذار نعمتهاش باشیم
چند تا از این جواهرات ( دوستای خوب ) رو به ما هم معرفی کن تا داشته باشیم ( البته چندتایی دارما ولی هرچندتا داشته باشیم می ارزه )
گفتی عینهو پیرزنا همش دعا می کنی ، خب به سن و سالت هم میاد !
...
اما بعد
یه کم بیشتر به فکر مادر باشید ، نذارید خیلی تنها باشه ، وقتی پیشش هستید باهاش حرف بزنید و بخواهید تا براتون حرف بزنه و مثلا" یه خاطره قدیمی رو استارت بزنید و ازش بخواهید براتون تعریف کنه مثلا" بگید : راستی مامان اون ... چی بود و چرا اتفاق افتاد !؟ و اونم شروع به توضیح دادن بکنه البته خاطرات شیرین رو
گوشی گوشی گوشی تلگرام و فضای مجازی ، خدایا این عذاب الهی رو از سر همه ی ما کوتاه کنه !
البته اگه به اندازه و درست باشه خیلی هم خوبه
ولی یادت باشه تو هر شرایطی احترام مادر از اوجب واجباته ( یه تیکه اش رو آخوندی اومدم )
....اما بعد
ایشالله همه عروس و دومادا خوشبخت شن
چه خوب که مراعات کردند همسایه ها رو
.....اما بعد
بسه دیگه ! بعد نداره
برقرار باشید. به امید دیدار
سمیرا بدو بیا




خیلی خندیدم.
وای میفروش
" .....اما بعد
بسه دیگه ! بعد نداره "
چقدر انرزی های خوب تو این پست بود
شکر خدا
سلام ماهی
خوبی؟
خداروشکر که خوبی
خوش اومدی بعد از مدت ها
دختر خاله تست صدا واسه گویندگی داشت؟
سلام
ممنون سعید، خوبم.
تو خوبی؟
آره برا گویندگی رفتیم تا تست بده.
عینک سیاه چیه وای نگرانت شدم تو ک گفتی حالت خوبه
بیا تلگرام من ببینمت بعد برو
خوبم زهرای مهربوووووونم

از دست توووو
قربون تو بشم خودم که اینقدر ماااااهی و مهربون
چطوری عزیزدلمممم؟
اووووم بچه های کار
+روحشون شاد. قدیما خیلی خوب بود. خیلی چیزا با الان فرق داشت
+کار خوبی میکنی. منم سراغ تلگرام نمیرم. همین وبلاگم رو خیلی دوست دارم
+آفرین که به حرف دکترت گوش دادی خانوم گل
+ای جاااانم. خدا خدا حفظش کنه اوش خان عزیزمون رو... آمین
خدا نکنه باران مهربووووووووونم






خوبم نازنینم. تو خوبی؟ خوشی؟ سلامتی؟
روح مادر عزیز و مهربون تو هم شاد...خدا رحمتشون کنه
میدونی باران، دلم می خواد یه بار دیگه برم قدیما..پنج شنبه هایی که تو خونه ی مادربزرگ جمع می شدیم...
توعزیییییییییییزدلمیییییییی
ماهی خوب و دوست داشتنی، مثل همیشه جذاب
خجالتمون ندین
ماهی جونم ٬ بعد از مدت ها یه پست دیدم به سبک پست های گذشته ات ٬ نمیدونی چقدر خوشحاام کرد این پست
خیلی خوشحالم از این بابت
راستی ماهی عینک سیاه رو برداشتن و موتور مغزتو خاموش کردن یعنی چی؟
سلام ماهی
خوبی؟
خوش اومدی؟
اصل حالت چطوره؟
یه جوری میگی سنششوووون انگار با یه آدم هفتاد ساله صحبت میکنی
حالا تو وسط دعوا نرخ تعیین نکن
سن فقط یه عدده تو شناسنامه
یه روز با من بیا کوه ببینی از دهه هفتادیا خیلی ورزیده ترم
سلام. ممنون خوبم.

تو خوبی؟
نیگا نیگا تازه بعدم قرار بوده داشته باشه
.
.
.
ماهی جیجررر و میفروش نازنینننن
تو عزییییزدلمییییی