آخه یه دونه مروارید کوووچووولووووو، چه جوری می تونه به تنهایی اینقدر محکم گاز بگیره؟؟!!!
با همین یه دونه دندون، جییییییغ خاله ماهی رو درآورد و بعد از گفتن یه عه کش دااااار و زیرچشمی نگاه کردن، شروع کرد به خندیدن.
هی ماچش کردم هی خندید. هی قربون صدقه اش رفتم هی ذوق کرد. هی چلوندمش هی قهقه زد.
و درآخر هردو خسته و کوفته، در حالی که نفس نفس می زدیم، پهن زمین شدیم. و اون هم چنان می خندید و زیرچشمی به خاله ماهی نگاه می کرد.
رو خاله ماهیش تمرین کرد و موفق به گرفتن اولین گاز شد. اونم با یه دونه دندون!