کلبه ای برای نوشتن :)

به سراغ من اگرمی آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من

کلبه ای برای نوشتن :)

به سراغ من اگرمی آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من

:)))))

خیلی یهویی، با خنده های کش دااااااااار از من و لیوانم عکس می گیره و برای آبجی بزرگه می فرسته. زیرشم می نویسه: ببین ماهی با این هیکل نحیف، روزی چند بشکه چای می نوشه! :)))))))

آی ام چای خور :)

دیروز بعد از کلی شکلک درآوردن برای آوش خان و اخو گفتن و زبون درازی،  موفق به خندوندش شدم. اونم خنده های کش داااااااااااااااااااااااااار. آقا آوشم برای خوشحال کردن خاله ماهیش، یه کار جدید کرد و ماهی رو کلییییییییییییییییییییی خندوند. قربونش برم که همش دست و پا می زنه و اون دستای کوچولوشو می خوره.

بنده وقتی دلم یه چی بخواد، تا نخورمش آروم نمی گیرم. دیشب بدجوری هوس بستنی کردم. صبح به زور از یخچال علی بقال اومدم بیرون

اگه گفتین کدوم بستنی منه؟؟؟؟

و اماااااااا اینم از غذای خوشمزه ای که امروز درست کردم. جناب میفروش، فعلا می تونی از دستپخت من ایراد بگیری تا وقتی که سمیرای عزیز برگرده

+عکس پاک شد :)))


بفرمایید نسکافه :)

+ هفته ی پیش مثل امروز، یه روز خیلی خوب بود برام :)

نظرات 41 + ارسال نظر
سمیرا دوشنبه 27 دی 1395 ساعت 19:10

اقا جان این غذا اصصصصن ایراد نداره

میفروشششششششش

سمیرا دوشنبه 27 دی 1395 ساعت 19:11

به نظر من اون کاکاوویی مال ماهیه

آرههههههههههههه

از بستنی آبجی هم خوردم

سمیرا دوشنبه 27 دی 1395 ساعت 19:12

آوش رو از طرف من بچلووووونش.ووووووی

چشمممممممممممم سمیرای نازم

زنگ زدی به رمز میفروش؟

میفروش دوشنبه 27 دی 1395 ساعت 19:31

سلام
خوبی ماهی؟
شما خوبی سمیرا؟
ببخشید ماهی خانون یه داور انتخاب میکردی که اقلا" یه نیمرو بلد باشه بی نقص درست کنه !!!! این بنده خدا ( سمیرا ) اصلا" آشپزی بلده که بخواد داوری هم بکنه !؟ بیچاره الان امر بهش مشتبه میشه و فکر میکنه فرنسوا حسین ( داور دستپخت ) هست !!!
..... و اما بعد ....
مرغ باید یه کم سرخ میشد تا رنگ بهتری بگیره
بادمجون هم بهتره قهوه ای شد برداری ، نه الان که سیاه شده
برقرار باشید. به امید دیدار

سلام میفروش عزیز
خدارو هزاااااااااار مرتبه شکر خوبم
سمیرای عزیزمون هم بااااااااید خوب باشه :)
شما رو انتخاب کردم دیگه
اتفاقا سمیرا خیلیییییییییی هم خوب آشپزی می کنه
واااای داور دستپخت رو اینقده دوست دارم میفروش. خیلی بانمکه.
اتفاقا مرغ رو حسااااااااابی سرخ کردم. از مراحلش هم عکس دارم
میدونی چرا این رنگی شد بادمجونام؟؟؟
چون غذای چرب برای مامان خوب نیست، مجبور شدم با کمترین روغن سرخشون کنم. میدونی که بادمجون برای خوب سرخ شدن نیاز به روغن داره.
اول بادمجونا رو کف تابه چیدم بدون روغن، تا روغن کمتری بکشه و بعد فقططططططط دو قاشق روغن زدم.

یه دونه دوشنبه 27 دی 1395 ساعت 20:10

سلاممممممممممممممممممممممممم
اخه نمیگی ادم سرکاره وهیچی دم دست نداره بخوره وبعد این چیزای خوشمزه رو میبینه دلش میخاد
اخه چرا با من اینکاراو میکنی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اون بستنی روکش دار برا تونیس ایا؟

به به ببین کی اومدهههههه
سلام یه دونه ی نازنینم
خوبی عزیزم؟؟؟
چرا دیر به دیر میای دختر؟؟؟؟ دلم برات تنگ میشه
چه خبرا؟؟؟
یه دونه چند شب پیشا خوابتو دیدمهم تو بودی هم فری.
یه دونه، این " دیگه مهم نیست" که دیگه برا من شایعه درست نکرده؟؟؟

آرههههههه بستنی روکش داره برا منه

یه دآنشجومعلم دوشنبه 27 دی 1395 ساعت 20:38 http://Www.dabeer92-new.blogfa.com

سلام به به یه پست خوشمزه

روز و روزگارت مثل همین خوراکی ها خوشرنگ و خوشمزه

حال خوشت مستدام ماهی جان

سلام دانشجو
چطووووووووری؟؟
ممنون عزییییییییییییییییزم

سمیرا دوشنبه 27 دی 1395 ساعت 22:50

میفروش راه بده که سمیرا بانو وارد میشود.دی دی دی دینگ



سیمرااااااااا لواشک خریدی از شمال؟؟؟؟؟
دهنم آب افتاد

سمیرا دوشنبه 27 دی 1395 ساعت 23:03

بابا شماره ش نامعتبره این می فروش

جدی؟؟
به همون رمزی که داده بود زدی؟؟؟

سمیرا دوشنبه 27 دی 1395 ساعت 23:04

نه عزیزم فقط کلوچه خریدم ..برات بیارم؟؟؟؟

واااای من اگه بودم خودمو تو ترشیجات غرق می کردم

فدای تو بشم من سمیرای نازم. نوش جووووووونت. گوشت بشه به تنت.

با چای بزن

سمیرا دوشنبه 27 دی 1395 ساعت 23:05

علی چه خور و پفی راه انداخته امشباقا من تمرکزمو از دس

میدم خو .ای بابا



تکونش بده

سمیرا جان من اذیتش کن

آی ام بدجنس

سمیرا دوشنبه 27 دی 1395 ساعت 23:06

اخ شمارشو داشتم زنگ میزدم فوت میکردمااا

بادش بخیر قدیما مزاحم تلفنایی فوت میکردن ..تلفنا هم شماره یاب

نبود.اخی



وااااای چه خوب بود.
یه تلفن سبزرنگ داشتیم. شماره یاب نبود. یه عکس دارم کنار تلفنه. با نیش باز، گوشی رو گرفتم دستم، همچین نگاه می کنم که انگاری دارم با نامزدم حرف می زنم

سمیرا دوشنبه 27 دی 1395 ساعت 23:08

راستی عکس گرفتم یه چندتایی جدید از خودم.علی

وبم راه افتاد بهت نشون میدم

آخ جووووووووووون

سمیرا جووووووووووون من زود راه بنداز این وبو دیگهههههههه

اییییییییششششششششش

سمیرا دوشنبه 27 دی 1395 ساعت 23:10

باشه الان تکونش میدم اگه خواب زده شد میگم تقصیر

ماهیه



نگو فکر می کنه دیوونه شدیماهی کیه؟!!

سمیرا دوشنبه 27 دی 1395 ساعت 23:13

یاد اون جوکه حمید ماهی صفت افتادم چند سال پیش میگفت:

اگه زنی یه فوت کن .مردی دوتا فوت کن

یه دونه سه‌شنبه 28 دی 1395 ساعت 00:39 http://WWW.bi-esm55.blogfa.com

فدات عزیزم دل ب دل راه داره.
منم دلتنگت بودم.
خواب که ندیدی داریم توگروه دعوامیکنیم
دیگه مهم نیس هم بد نیس اتفاقا میم ساعت پیش پیام داد.


نهههههههوای یه دونه از شانس بد من، تا وقتی بودم همش دعوا بود تو گروه
دلم برا همون دعواها تنگ شده
سلام برسون به بچه ها :)

میفروش سه‌شنبه 28 دی 1395 ساعت 10:36

سلام
خوبی ماهی ؟
سمیرا خانوم شما چطوری ؟
...
ماهی خانوم اولندش بهونه نیار برای آشپزیت .
دومندش شما میتونی خودت زنگ بزنی ببینی راست میگم یا نه !؟
چهارمندش ( چیه دلم خواست سومندش رو بعدا" بگم یا اصلا" نگم ) کلوچه منم میخوام ، وردارین بیارین اداره ما منم چایی دم میکنم ( ماهی هم چایی خور هست ) با کلوچه ها میخوریم .
سومندش اون رمز دومی هم شماره فکس منه ! میگی نه ؛ امتحان کن .
پنجمندش سمیرا خانوم هر چه زودتر وب رو راه بمداز و عکسها رو منم میخوام ببینم .

برقرار باشید. به امید دیدار

سلام
خداروشکر هم من خوبم هم سمیراگلی
من شدم زبون سمیرا
چشم، دیگه بهونه نمیارم
می زنمااااااااااامی زنم فقط فوت می کنمااااااا
هنوز چای ایرانی داری دیگه؟؟؟
نخیرم سمیرا یه شما نشون نمیده عکسارو

+ میفروش، بدو برو وبلاگ سمیرا. قالبش رو عوض کردهمن که میگم به زودی می خواد بنویسه
تا اخبار بعدی، خدا نگهدار

سارگل سه‌شنبه 28 دی 1395 ساعت 11:19 http://nafasamihossien. blogfa. com

وای ماهی منم دلم بستنی خواست بشدت
جناب میفروش راست میگن مرغ باید یه کم سرخ بشه تا رنگ بگیره. البته اگه توخط سلامت هستی همینطوربهتره

سارگل، اگه یخچال خونه رو پر بستنی کنماااااااااا بازم فایده نداره و یه روزه همه رو تموم می کنم
بله که درست میگن.
قول میدم دیگه خوب آشپزی کنم

میفروش سه‌شنبه 28 دی 1395 ساعت 12:16

سلام
چای ایرانی یه خورده از خونه آورده بودم دادم آبدارچی دم کرد.
الان همین چای احمد و محمود و دبش و مبش دم میکنه !
چرا نزنگیدی پس !!؟
رفتم دیدم قالبش رو ! چند روز قبل
برقرار باشید. به امید دیدار

سلام

منتظر بودی زنگ بزنم فوت کنم؟

اوااااا من فکر کردم تازه عوض کرده قالبو

دخمل سه‌شنبه 28 دی 1395 ساعت 20:10 http://www.dokhtar-1998.blogfa.com

ماهی واقعا دلت میخواد دل منو آب کنی و هی من اینجا جیغ بزنم از دست تو ماهییییی من چی کار کنم؟؟؟؟
اون بستنی کاکائوییه برا توعه.
و اینکه وایستا کنکورم تموم بشه هی غذا میپزم و عکسشو میذارم که دلتو آب کنم.فکر نکن چون 18سالمه بلد نیستما به جز برنج آبکش کردن همه غذاهارو بلدم.



دخمل، برنجای من بعضی وقتا شانسی خوب درمیادبیشتر وقتا برنجم خراب میشه

سارس سه‌شنبه 28 دی 1395 ساعت 20:51

من یه چند روزی هست دارم فتوسنتز میکنم :))) گشنممم شد

:)))))

پیک سه‌شنبه 28 دی 1395 ساعت 23:29 http://eshtebahinevis.blogfa.com/

و باز ماهی دست به کار میشود ..احسنت(لبخند)



پیک، سفر خوب بود؟

سمیرا سه‌شنبه 28 دی 1395 ساعت 23:34

چند روز قبل و مرض

بابا قالب رو دیرو عوض کردم

میفروش کتک لازم میشودددد



سمیرا، فردا میدون انقلاب، جارو به دست می بینمت

میفرووووووووووووووووووش
می خوای منو دیوونه کنی، آره؟؟؟؟؟؟؟

سمیرا، امشب که آقاعلی خوروپف نمی کنه؟

سمیرا سه‌شنبه 28 دی 1395 ساعت 23:35

یه سوال؟:

پیک خانومه یا آقا؟؟؟

پیک، بگم با نه؟

واستا ازش اجازه بگیرم بعد بهت میگم سمیرا

+ سمیرا جونم، پیک آقاست.

سمیرا سه‌شنبه 28 دی 1395 ساعت 23:38

چرا چرا اتفاقا داره خور و پف میکنه

منم خواب به چشام نمیاد ماهییی



من اصلااااا خوابم نمی بره وقتی یکی کنارم خور و پف می کنه

سمیرا سه‌شنبه 28 دی 1395 ساعت 23:41

ماهی جونم

قبلنا که مجرد بودم خوابم که نمیبرد میرفتم میشستم تو حیاط تو

تراس ..دلم برا خونه قدیمی تنگ شده

مامان فروختش و اپارتمان نشین شد الان حدود دو ساله

ای جونم عزیزم

حیف شد که فروختش.

سمیرا، من عاشق خونه های قدیمی و حیاط دارم. تا ده سالگیم، تو خونه ی حیاط دار زندگی می کردیم وخوش به حالم بود. دلم تنگ شد برا خونمون با همه ی بدی هاش. بدی هایی که تو اون خونه بهمون شد و صدامون درنیومد :(

سمیرا من وقتی ازدواج کنم میرم تو یه خونه ی قدیمی که تو حیاطش حوض داره و باغچه ای که خودم توش گل کاشتم

سمیرا سه‌شنبه 28 دی 1395 ساعت 23:48

بعدا یه چیز رو یواشکی بهت میگم

ادرس محلمون رو.با صفاست و پر از ادمای لوطی و مهربون و با صفا

آخ جوووووووون

خیلی دوست دارم همچین محله های خوبی رو برم ببینم.

سمیرا سه‌شنبه 28 دی 1395 ساعت 23:54

الان هم همونوراس خونه ی مامان ولی اپارتمانی

مامان خودش میگه راحتم اینجا ..خوب حیاط داره بزرگ بود و تمیز

کردنش سخت...

میدونی محله های قدیمی هم خوبیایی دارن اونم اینه که همسایه ها

همو میشناسن ..با هم خوبن و موقع گرفتاریها به داد هم میرسن

اما بدیش اینه که

چووون باهامون قاطی شدن فوضولند همسایه ها.ابنش بده

آره تمیز کردنش که سخت هست ولی آدم تو این آپارتمانا دلش می گیره.

اوهوم درسته.

قبلا یه همسایه داشتیم، اینقده فضولی می کرد تو کار همسایه ها!

اعصاب همه رو به هم ریخته بود

سمیرا سه‌شنبه 28 دی 1395 ساعت 23:58

ماهی

نمیدونم چرا یه حس خیلییییی خوب بهت دارم..باور کن

گاهی میزنه به سرم ادرس محل کارمم بهت بدم

جونم عزیزم

اواااااااااا چقده ذوق کردم

فدای تو بشم من سمیرابانوی نازم

سمیرا، حتی مامانمم میدونه که یکی از بهترین دوستای وبلاگم، تویی
اینقده که ازت تعریف می کنم

سمیرا چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 00:06

گاهی من به علی میگم

چقد ما ادما تنها شدیم مخصوصااا با پیشرفت تکنولوژی..از هم دور شدیم

مهربونیامون کم شده...ساختمونی که من و علی توش زندگی میکنیم ۴
طبقست و ما طبقه ی اخریم..

هیچکدوم از همسایه ها با هم صمیمی نیستیم.فقط سلام و والسلام

یه وقتایی میگم خوبه اما یه وقتایی واقعا دلم از این دوریا میگیره

واقعا...

اصلا از حال هم خبر نداریم و این خیلی بده.

وای سمیرا، واحد بغلی ما که خیلی بدن. اصلا ادب ندارن! حتی یه سلام هم نمی کنن!

سمیرا چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 00:08

جیگر خودت و مامان نازت رو.سلام منو بهش برسون

خیلی اخلاقاتو دوس دارم.خاکی هستی و بی ریا

ماهی منم ساده ماده ام خیالت راحت گلم...فقط حس خوبی بهت دارم ووووی

بزرگیتو می رسونم عزیزم

روی ماه مامان سوری عزیز رو ببوس

یه کوچولو هم از بدی هام بگو پررو می شمااااااا

همیشه با آدمای ساده و مهربونی مثل تو خیلی راحتم.

پیک چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 00:18 http://eshtebahinevis.blogfa.com/

شکر خوب بود ممنون (لبخند)

خدارو هزار مرتبه شکر

سمیرا چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 00:22

ایشالا بیایم با هم همسایه شیم.واجب شد ادرس خونه ی خودمونم بدم پ

میدونی ماهی اینروزا تو این مریضیام حتی خواهرامم حالمو نپرسیدن

باور میکنی

ولی بازم گفتم سمیرا تو ببخش و بگذر.مهم سلامتیته

روزگار بدی شده...به خاطر اینه میگم خیلیییی تنها شدیم..همشم

میندازیم سر گرفتاری ولی به نظرم بهانس..ماها قلب داریم و مگه

چقد زنده ایم..باید با هم خوب باشیم

هییی

اخ که چقدر سرتو درد اوردم.دستمال ببند موقع خواب

ایشالاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

واقعا ناراحت کننده اس!

سمیرا، نمیشه اطرافیان رو مجبور به خوب بودن و خوش قلب بودن کرد!
بی بهانه و بی منت خوبی کردن، بی نهایت لذت بخشه و شیرین. بعضی ها خودشون رو محروم می کنن از همچین حس خوب و شیرینی.
خوب بودن اصلا سخت نیست و تو وجود هممون هست ولی گاهی یادمون میره چطور باید به کمکش دل اطرافیانمون رو به دست بیاریم!

لذت می برم از هم صحبتی باهات

امشب اصلا خوابم نمی بره
دلم گرفته انگاری

لبخند ماه چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 00:28 http://Www.labkhandemaah.blogsky.com

سلام

سلام دوست عزیز
خوش اومدی

دلارام مهربون چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 00:40

سلام جیگرررررررررررررم... خوبی مهربونم؟؟؟
ببخش خیلی کم میام پیشت ولی همش به یادت هستمااااا...



اینستا نداری؟؟؟؟ بیا اونجا خووووووو

بستنی هم نوش جونت... من چون رژیمم مثلا و باید تا عید هیکلو میزون کنم... واسه همون دور و بر این چیزا فعلا نمیرم زیاد تا بعد ببینم که چی میشه...

چقد با لب تاب تایپ کردن راحته ها...
گلم مرسی اسمس دادی بهم... خودم اسمسی نداشتم برات بفرستم... میدونی که.. دوره اسمس گذشته...

واااااااااااااااااااااااای دلاراااااااااااااااااااااااااااام
سلاااااااااااااااااام
خوبی؟؟؟؟
امیرعلی و امیرمحمد جون خوبن؟؟؟؟
نه عزیزم. اینستا ندارم.
خسته نشدی تو همش رژیم می گیری
هیکلت که خوبه دلارام. بخور باباااااا. بی خیال رژیم

آره...دوره ی پیام بازی گذشته! و من هم چنان تو اون دوره موندم!

سمیرا چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 00:41

منم همینطور.خوابم نمیاد

بیا اسم فامیل بازی کنیم

خخخ

قربون دلت شم الهیییییچراااا؟؟؟

موافقم

خدا نکنه سمیرابانوی مهربونم

نمیدونم!
سمیرا کاش می شد یواشکی می گفتم بهت.

میفروش چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 00:53

سلام ساده های وبلاگ نویس (سمیرا . ماهی ) خوبید ؟فقط یه چیز بگم ،اینکه از شماها ساده تر منم . باور کنید راست میگم . ماهی سمیرا بهت آدرس محل کارش رو نمیده ، آدرس محل کار منو که دارید یه روز دوتایی با خانوم خونه هماهنگ کنید سه تایی بیایید یه چایی سرد در خدمت شما باشیم .
برقرار باشید. به امید دیدار

سلام ساده ی سوم

سمیرا بریم؟؟؟؟

واااااای قرار بود یه بار با خانوم خونه بریم امامزاده صالح ولی هنوز نرفتیم

بهامین چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 02:30 http://notbookman.blogsky.com

سلام‌سلام
ای جانم یاد کارهای فندق می افتم .خدا حفظش کنه .
من دلم بستنی خواست

سلام بهامین عزییییییزم
ممنونم

میفروش چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 10:03

سلام
اتفاقا" منم قرار بود با خانوم خونه ی خودم ( همسرگرامی ) بریم امامزاده صالح ولی پا نداد ، این هفته که حسابی کار دارم ولی برای هفته بعد ایشالله میریم . از طرف شما هم نایب الزیاره میشیم . انقده خوابتون سنگینه ( به عبارتی تنبل تشریف دارید ) می دونم شماها حالا حالاها نمیرید .
در ضمن اسم فامیل منم بازی میکنم . با حرف س
نام :سمیرا - نام خانودگی: ساده خانم - شهر : ساری - کشور : سوئد - میوه : سیب - اشیا : سندلی ( دلم خواست با این س بنویسم !) - حیوان: سوسمار - غذا : سبزی پلو با ماهی سیاه کوچولو - رنگ : سبز - گل: میفروش -
برقرار باشید. به امید دیدار

سلام
تنبل؟؟؟؟
میفروش من که همش امامزاده امخانوم خونه جونم چون میره سرکار وقت نمی کنه بیاد :)
سلام مخصوص به همسر گرامی برسونید

سمیرا چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 11:07

عوا عوا من و علی هم قراره هفته دیگه بریم امامزاده صالح

میبینیمتون

گل:میفروشکجاش س داره !؟؟

آقاااااااا
منم می خواستم بیام کههههههه
دیروز می خواستم برم ولی حالم خوب نبود نرفتم.
چه ساعتی میرید؟؟؟؟

اسم خودشو می نویسه جلوی گل، بعد منو کنار سبزی پلوووو

نفس1 چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 19:45 http://nafas1367.blogsky.com/

نوش جونت خانم ...
آی ام چای نخور...یادم نمیاد آخرین بار کی چای سیاه خوردم..آی ام چای شبز خور...


جدی؟؟؟
وای نفس، من بدون چای می میرم
چای سبز هم گاهی می خورم ولی نه به اندازه ی سیاه

مبینا چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 19:54

خب مسلمون من الان از کجا مرغ و بادمجون و زستنی و نسکافه بیارم؟؟؟؟
نه عاقا!اینطوری نمیشه!مااااهی خونتون کجاااس؟؟؟؟؟



بیا پیش خودم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد