کلبه ای برای نوشتن :)

به سراغ من اگرمی آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من

کلبه ای برای نوشتن :)

به سراغ من اگرمی آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من

سه دقیقه و چند ثانیه

گاهی وقتا دلتگی خیلیییییییییییییییییییییییییییییی حس میشه و قلب آدمو به درد میاره.

برای غرق شدن در آرامش، باید کاری کرد.

رویاها همیشه و همیشه دست نیافتنی هستند و خیلی خیلییییییییییییییییییییییییییی شیرین.

می خواهم کامم شیرین شود

کامم شیرین می شود اگر رویایم به واقعیت تبدیل شود.

امشب هم تماشای ماه، آرامم نخواهد کرد.

امشب هم از درون خواهم شکست.

+ باز هم بی هدف شروع به کشیدن کردم و بعد از سه دقیقه و چند ثانیه، این شد نتیجه:

تاثیرگذار بود همین سه دقیقه و چند ثانیه لمس کردن مقوا و رنگ!

دست راستم، کم جان شده!

نظرات 18 + ارسال نظر
پیک سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 00:50 http://eshtebahinevis.blogfa.com/

همین یعنی خالی شدن.یعنی رسیدن به حس سبکی.خوبه که میتونی و پیدا کردی راهت رو.همه ما یه زمان هایی میشه که این افکار سراغمون میاد

مشکل این جاست که از ذره ذره خالی شدن، لذت نمی برم. میدونم درست نیست اما دوست دارم یهویی از هر چیز و هر حسی که موجب پریشونیم شده خالی بشم. خالیه خالی. و این شدنی نیست.
البته من خوب بلدم به حس سبکی اندک برسم. مثل امشب. اما اونقدری سبک نشدم که بتونم اوج بگیرم. که بتونم یه نفس عمییییییییییییق بکشم. که بتونم با خیال رااااااااحت، بدون ذره ای ترس و غم و اندوه و افکار آزاردهنده، فقط یه امشب، چشمامو ببندم.
یه خواب راحت..فقط همین امشب...فکر نمی کنم چیز زیادی باشه.

سمیرا سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 04:44

به به به...خاله خانووووم هنرمند
.
.
.
خوووووب کاری میکنی...منم وقتی تو این حس ها میرم اروووم میشم



سمییییییییییییییییرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
دوستت دارماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

میفروش سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 09:21

سلام
اینکه باز هم دست به قلم شدی خیلی خوبه
و اینکه دست راستت کم جون شده هم طبیعیه
همش مال سن و سال هست ! آدم که پیر میشه همین میشه دیگه
بعدشم
تو قرار بود یکی از هنرهات رو برای من بفرستی ! چی شد !!؟
برقرار باشید. به امید دیدار

سلام
آره دیگه...سنم بالا رفته دیگه پیر شدم و کم جون
بله که قراره برات بفرستم. ایشالله یه روزی هماهنگ می کنم که هم کار شما رو بفرستم، و هم کار سمیرا و آقاعلی رو .

دلژین سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 09:34

وای چقدر قشنگه....
:( نذار دیگران آرامشت رو بگیرن...

......

سارگل سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 10:30 http://nafasamihossien. blogfa. com

چه جالب!!!!!!!!!!!!!!!!

:)))))

سارس سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 13:17 http://zendegi2noqted.blogfa.com

همین لمس کردن کاغذ و مقوا و اینها خودش تسکین دردیه شاید حتی برای چند لحظه

اوهوم..حتی برای چند لحظه

دخمل سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 14:05 http://www.sheitony.blogfa.com

ماهی چقدر قشنگ کشیدی.خیلی قشنگن.
خوبی ماهی جانم؟
ماهی خیلی دوست دارمااااا

خوبم عزیزم
تو چطوری؟
عزییییییییییییییییییزمی
منم دوستت دارم دخملم

دخمل سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 14:07 http://www.sheitony.blogfa.com

راستی ماهی،با لادن حرف زدم،گفت بهت بگم خیلییییی دوست داره.اما نمیدونم چی شده که نمیتونه بیاد به وبت.واین وظیفه خطیر برگردن من بود.دیشب بهم گفت ولی من مریض بودم نتونستم بیام بگم.

ای جونم
منم شماها رو دوست دارم زیاااااااااااااااااااااااااااااد.

الآن بهتری؟ سرماخوردی؟

سمیرا سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 17:52

الهیییییی....ایشالا که ابجی زایمان راحتی داره ..

دم اذانه بازم و منم میخام وضو بگیرم نماز بخونم ریا نباشه...حتما سر نماز دعاشون میکنم

ایشالله...

وای ممنون عزیییییییییییییزمممممم. خیلییییییییییی ممنونم

خیلی استرس داریم. مامانم که ازش استرس می باره..

سمیرا سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 18:34 http://tehran65.blogfa.com

دل به دل راه داره و منم خیلییییی .... دوست دارم
.
.
ماهی تو این مدت مریضیم اینا انقد بهت فکر کردم..همش دلم میخاس

بگم پاشی بیای محل کارم و یه دل سیر باهات درد و دل کنم و ازت

پذیراییی کنم و خلاصه کنار هم باشیم اما باز با خودم گفتم نه..

خیلی نازی ماهی..خیلیییی



بهتر شدی؟

ای جونمم..فدای تو بشم من.
اینقده تو خونه از تو گفتم که همه می شناسنت

کافیه فقط بگی، سه سوته خودمو می رسونم

سمیرا سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 19:56

اگه استرس نداشته باشم اره بهترم اما استرس که میاد تو جونم

دیگه واویلاست...

از من چیا گفتی؟؟؟

اماااااااااااااااااااااااان از استرس
یه مدت خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی استرس داشتم. حتی سر چیزای کوچولویی که اصلا مهم نیست. هنوزم همینجوریمااااااااااااااااااااااااا ولی دارم رو خودم کار می کنم که که کم کم ترکش کنمچون واقعا اذیت میشم.

از تو گفتم کهههههههههههههههههههههه خیلی خانم خوووووووووووووووووووووووب، مهربون ، نجیب، خوش قلب ، صادق، با معرفت و دوست داشتنی هستی.
میدونی سمیرا، تو و تعدادی از بچه های وبلاگ، اصلااااااااااااااااااااااا اهل فخرفروشی، دروغ، حسادت، ریا و بی احترامی نیستین. برای همین خیلی خوب باهاتون ارتباط برقرار می کنم و از صمیم قلب دوستتون دارم و نمی خوام از دستتون بدم. البته عده ای هم هستن که متاسفانه موجب ناراحتی میشن. خوبی شماها موجب شده چشمامو رو بدی های اندک تعدادی از دوستان، ببندم.

دخمل سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 21:13 http://www.sheitony.blogfa.com

وای چه قدر خوب که این فسقل داره به دنیا میاد.
ایشالا آبجیت هم یه زایمان خیلی خوب و آروم داشته باشن و به سلامتی فسقلیو بغل بگیرن.

ممنون عزیییییییییییییییییزم.
ایشالله..


دخملمممممممم صداتو که شنیدم خیلیییییییییییییییی خوشحال شدم. دیشب داشتم گازو تمیز می کردم تا جواب بدم دیر شد. همیشه وقتی برای بار اول از پشت تلفن با یکی صحبت می کنم، خجالت می کشم دیشبم کمی چخالت کشیدم
چقدر شیرین صحبت می کنی

پیک سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 23:30 http://eshtebahinevis.blogfa.com/

همه چیز تو این دنیا یواش یواش غالب میشه.حتی چیزهای یهویی قبلا زیرپوستی جلو رفتند و ما نفهمیدیم.
عمر طولانی هست.امشب نشد فردا شب.به این که فکر کنی همه غم هات دور میشن

چه قشنگ گفتی پیک

مهندس چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت 08:22 http://msengineer.blogsky.com/

انشالله زایمان راحتی داشته باشن
منم خواهر بزرگترم بارداره :)
+ چه نقاشی خوبی کشیدی توی 3 دقیقه

ایشالله....
ای جونم. ایشالله که خواهر شمام زایمان خوب و راحتی داشته باشه

میفروش چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت 12:09

سلام
خوبی خاله ماهی ( نیش ات وا نشه هااااا )
یه خواهش دارم از شما و سمیرا
اینکه انقده واسه هم نوشابه وا نکنید و انقده لی لی به لالای هم نذارید و انقده قربون صدقه هم نرید و از هم تعریف نکنید .
چرا !!؟
.اسه اینکه ؛ اولا" من حسودیم میشه بهتون ! دوما" ممکنه چشمم شور باشه
برقرار باشید. به امید دیدار

سلام

می خوای از شما هم تعریف کنیم؟؟؟؟
شما هم مثل سمیرا، خیلی خوب، مهربون، خوش قلب و بامعرفت و...................................... هستی

سمیراااااااااااااااااااااا من اسپند دود کردم تو هم دود کن

میترا چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت 13:01 http://gah-neveshtha.blogfa.com/

احوال خانوم هنرمند ؟

دلمون براتون تنگ شده بود خاله بانو :))

شرمندگی ما را پذیرا باشید

فدای میترای گل

منم دلم تنگ شده بود.
خوبی؟

دشمنت شرمنده

دخمل چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت 13:30 http://www.sheitony.blogfa.com

وای ماهی منم خیلی خوشحال شدم،راستش منم یه کوچولو خجالت میکشیدم.اصلا انگاری من یه دخمل دیگه بودم و تو هم یه ماهی دیگه که اصلا همو نمیشناختیم.
کی؟من؟شیرین حرف میزدم؟نه بابا اتفاقا پر حرفی هم کردم.تا اینکه بخوام شیرین حرف بزنم

هر دومون یهو ساکت می شدیم

آره شیرین صحبت می کنی

سمیرا چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت 19:43

ازش تعریف نکن لوس میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد