کلبه ای برای نوشتن :)

به سراغ من اگرمی آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من

کلبه ای برای نوشتن :)

به سراغ من اگرمی آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من

امروز

  

خیره شدن به اهل خونه، اونم وقتی خوابن، برام لذت بخش و البته کمی هم خنده داره. مخصوصا اینکه لب های آبجی وسطی، باز و بسته بشه و چیز هایی رو به زبون بیاره.

با دوستان به این نتیجه رسیدیم که کلاس امروز رو هم بپیچونیم.

انقلاب همیشه و همیشه شلوغه حتی صبح به این زودی.

وارد مغازه ی همیشگی( بهمن ) میشم و بین اون همه رنگ چشم می چرخونم و تو ذهنم رنگارو کنار هم روی بوم می زنم. بعد از کلی چشم چرخوندن سه تا رنگ خریدم. 

بعد هم سری به پاساژ نبوت می زنم برای شابلون سیاه مشقم.

بدون این که بدونم کجا میرم،  قدم برمی دارم و این ندونستن به کجا رفتن رو دوست دارم. سرک می کشم...در کافه ها...کوچه های دنج....مغازه هایی که حراجی خورده....چشمم بین آبمیوه ها و بعد بستنی می چرخه صدای من در می آید: د بس کن دیگه. نشد یه بار بیای بیرون و آب از لب و لوچت آویزون نشه.

من راست میگه. شکمویی هم حدی داره. دیگه شورشو درآوردم.

همان مسیری را رفتم که چند بار با شیرین ( دوست وبلاگی ام ) قدم زدیم. یک بار هم زیر باران خیس شدیم و مقنعه هایمان به کله هایمان چسبید. به راهمان ادامه دادیم و رسیدیم به پارک لاله. مثل بچه های کوچک شروع به تاب بازی کردیم. بعد هم وارد گل فروشی شدیم و شیرین، دو کاکتوس کوچک خرید و یکی را به من هدیه کرد.

به پارک لاله رسیدم. دلم خواست برای چند دقیقه روی سبزه ها بنشینم. اما دور زدم و همان مسیر را برگشتم. این بار با دقت بیشتری به همه جا سرک کشیدم. به همان گل فروشی رسیدم. گلدان کوچکی خریدم.

به اداره پست رفتم و کمی غر زدم. دو ساله تاییدیه تحصیلی منو نفرستادن و کارشناسم تازه بهم گفته. دوباره باید برم دنبالش.

خیلی یهویی رفتم امامزاده صالح. به یادتون بودم.

سری هم به بازار تجریش زدم.

خوشبختانه در مترو جا برای نشستن بود. خانمی کنارم نشست و شروع کرد به سوال کردن. از حرف هایش متوجه شدم پنج سال است ازدواج کرده و تقریبا 28 سالشه. از ازدواجش راضی نبود و چند آه کوتاه کشید و مفتح پیاده شد.

از نگاه های دختر کناری ام که تو واگن مردانه بود و بلند می خندید تعجب کردم. بهلههههه، دوست پسرش از اون واگن داشت براش ادا شکلک درمی آورد و اینو می خندوند زدم بهش و گفتم از هم جدا افتادیدااااا. خنده ی دختر بیشتر شد و گفت مگه معلومه با همیم؟؟؟

هیچ وقت مقنعه ی رنگی سر نمی کنم ولی نمیدونم چرا امروز یه مقنعه ی بادمجونی از مترو خریدم.

خسته و کوفته وارد کوچمون شدم. پیرمرد، مثل همیشه جلوی فرش فروشی نشسته و با لبخند نگاه می کنه. چند باری اومد خونمون تا فرشامونو ببره برای شستن. سال نو رو تبریک گفتم و ایشون کلی ذوق کرد. کیفمو کشید و گفت بیااااااا. چندتا شکلات گرفت طرفم. خیلی مهربون و دوست داشتنیه.

کلید می اندازم.

همه ی این ها را که نوشتم برای عکس، تعریف می کنم و گلدانم را نشانش می دهم.

می خواستم یه چیزی بنویسم که عطسه ی بلند مامان موجب شد دومتر بپرم هوا و  یادم برههههههههه.

اینم از خریدای امروزم به همراه شکلات پیرمرد

چه اسمی بذارم برا گلم؟؟؟؟؟

نظرات 14 + ارسال نظر
samira یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت 22:18 http://tehran65.blogfa.com

اسم گلدونتو بذار نازگل

وای نازگل....قشنگه

samira یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت 22:19 http://tehran65.blogfa.com

پارک لاله عشق منه..بلوار کشاورزو دوس دارم

پیاده رویش که نگو نگو

هر بار میرم انقلاب تا پارک لاله پیاده میرم.....خیلی مزه میده

ZahRa ❤ MahDi یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت 22:20 http://mylovelyworld2016.mihanblog.com/

خوش به حالت که میتونی تنهایی پیاده روی کنی، من نمیدونم چرا نمیتونم راز موفقیتت چیه؟

پیاده روی رو تنهایی دوست دارم.

نمیدونم والایهویی به سرم می زنه بزنم بیرون و پیاده روی کنم.
اوایل روم نمی شد تنهایی برم و اصرار می کردم آبجی باهام بیاد ولی یکمی تنبلی می کرد و نمیومد. این شد که خودم می رفتم و به تنهایی رفتن عادت کردم.

قصه عشق ما یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت 22:24

اسمشو بزار همیشه بهار یا بهار عاشق

قشنگن....همیشه بهار خوبه

باران یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت 23:08 http://baranoali.blogfa.com

پارک لاله... خیابون اتقلاب.... یادشون بخیییییییر

سلام عزیزدلم
خریدهات مبارک باشن. منم پیاده روی رو خیلی دوست دارم

اسم گلدونت رو بذار زیبارو

سلام باران جونم
ممنون عزیزم...سلامت باشی

آخی...زیبارو...خیلی قشنگه

پیک دوشنبه 16 فروردین 1395 ساعت 10:27 http://eshtebahinevis.blogfa.com/

سرشار از زندگی بود این پست :)

نفس دوشنبه 16 فروردین 1395 ساعت 12:54 http://sarvareman.blogsky.com

منم مثل خواهروسطیت میخابم:)
به به پارک لاله که عالیههههههههه یوهو!
خربداتم قششنگنا ولی گلت از همه قشنگتره
اسمشو بذار حنا یا بذار لیلی:)
یهو به ذهنم رسیدااااااا
بازم هرجور دوس میداری

خودمم بعضی وقتا حرف میزنم تو خواب
قابل شمارو نداره
آخی حنا.....قشنگه

نفس دوشنبه 16 فروردین 1395 ساعت 14:05 http://sarvareman.blogsky.com

حالا چیشد اسمش؟

از بین اسمایی که گفتین می خوام انتخاب کنم

کاوه دوشنبه 16 فروردین 1395 ساعت 21:37 http://www.nicebike.blogsky.com/

روز نگاری جالبی بود، لذت بردم. اما امیدوارم هنوز واسه گل اسم نذاشته باشین. من همیشه موندم چرا اسم خانما اسم گلهاس، البته تا حدی قابله درکه، اما اگه امکانش هست اسمش رو یه اسم مردونه بذارین و نظر شخصیم هم «اصغر آقا» هست، می دونم دارین می خندین اما اسم خیلی قشنگیه، چندبار با این اسم صداش بزنین متوجه میشین ضمنا اینجوری همیشه یه مرد گل کنارتون هست. البته ممکنه شما هم بعد چند وقت ایستگاه مفتح پیاده شین
قابلی نداشت همه بهم میگن سلیقه ام خیلی خوبه

نه هنوز اسمی انتخاب نکردم.
وای ترکیدم از خنده
چه اسم جالبی....اصغرآقا
معمولا اسم وسایل برقی خونه رو مردونه انتخاب می کنیم.
نمیدونم چرا با اسم اصغر یاد سیبیل میفتمولی دیگه یاد گلم میفتم
بابا با سلیقه

ZahRa ❤ MahDi دوشنبه 16 فروردین 1395 ساعت 22:10 http://mylovelyworld2016.mihanblog.com/

منم باید تنهایی پیاده روی رفتنو شروع کنم

شروع کن خواهر
وای زهرا عاشق پیاده روی تو شبم ولی حیف که تنهایی نمیشه

میفروش سه‌شنبه 17 فروردین 1395 ساعت 16:45

سلام
خوبی شما ؟
میگماااااااااااااااااااااا
این دفعه که دانشگاه رو پیچوندی و اومدی سمت پارک لاله ؛ یه کم به خودت زحمت بده بیا بالاتر یه سری هم به من بزن با یه چای تلخ پذیرای شما هستم و خوشحال میشم تشریف بیارید.
البته برای شکمو بودنت هم یه فکری می کنم ، با سیب خشک و برگه زردآلو و مویز و مغز گردو از شما پذیرایی می کنم . ( الان همه پا میشن میان !! وای خدا !!!! )
چیکار به دختر مردم داری ! بنده خدا میخواد شوهر برای خودش دست و پا کنه خُب !!
برقرار باشید. به امید دیدار

سلام میفروش
خوبم خداروشکر...شما خوبی؟
میگیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
ا چرا زودتر نگفتیییییییییی امروزم اومده بودم اونجاهااااا. فردا هم شایدی دوباره بیام.
خب مویز و گردو که داریم برم بخورمدلم خواست خووووو از سیب خشک و برگه زردآلوت برام نگه دار
آره دیگه آدرس دادی الآن همه میان. کوچه و پلاک رو هم لطف کن بگو بی زحمت
خیلی باحال بود...متوجه همه ی حرفاشون شدم

خانوم خونه سه‌شنبه 17 فروردین 1395 ساعت 20:57 http://www.ganje-man.mihanblog.com

سلام ماهی جونم...خوبم خدا رو شکر عزیزم...
امروز اولین روز بود و خوب بود خدا رو شکر...
بلوار افریقا....با مترو راحت میشه رفت و ...

سلام عزیزم
خداروشکر
خوبه متروخوره

حمید رضا سه‌شنبه 17 فروردین 1395 ساعت 21:30 http://moghassemi.blogfa.com

آدرس مغازه اون پیرمرد مهربون کجاست؟ منم میخوام برم ازش شکلات بگیرم


شکلاتاشو تموم کردم

میفروش چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 11:44

سلام
میگماااااااااا
اسم گل رو بذار میفروش
با مسما تر از این پیدا نمی کنی برای گلت !
برقرار باشید. به امید دیدار

سلام
میگیااااااااااا
اصغرآقا انتخاب شد.
امااااااا قراره بازم گل بگیرم. اسم یکیشونو میذارم میفروش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد