کلبه ای برای نوشتن :)

به سراغ من اگرمی آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من

کلبه ای برای نوشتن :)

به سراغ من اگرمی آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من

مسافرکوچولو

  هم اکنون صدای مرا وسط خانه تکانی می شنویییییییییییدددددد.

بله. از صبح، دیوارای پذیرایی رو هم کشیدم و تموم شد. ولی هنوز زمین مونده. خداروشکر قبل از درآورن پرده ها، حجابم رو کامل کردم وگرنه جناب همساده که کمین کرده بود، به آرزوش می رسید.

و اماااااااااااااا خبر مهم که به خاطرش دست از کارام کشیدم و اومدم بهتون بگم، اینه کههههههههههههههههههه مسافرکوچولومون داره به دنیا میاااااااااااااااددددددددددددددددددد. پسر داییم امروز به دنیا میاد.

یادتونه روز خاک سپاری رضابندری، دخترداییم، هلما به دنیا اومد؟؟؟ حالا پسر همون داییم داره میاد. اسمشم محمدرضاست. الهی قربونش برم من. هلما چه زود صاحب برادر شداااااااا.

میدونم که داییم خیلی ناراحته. چون رضابندری نبود که هلمارو ببینه....نیست که محمدرضا رو ببینه.

خب دیگه تا اشکم درنیومده برم ادامه ی کارارو کنم.