کلبه ای برای نوشتن :)

به سراغ من اگرمی آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من

کلبه ای برای نوشتن :)

به سراغ من اگرمی آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من

کاکتوس

تا امروز نمیدونستم که کاکتوس، تمام انرژی های منفی رو جذب می کنه.

امروز استاد دارابی، از سفر چند روزش به روسیه گفت. از مردمش گفت که چقدر به هنر اهمیت میدن و هنردوستن. گفت که روسی ها اصلا سخت گیر نیستن و همه چیز رو آسون می گیرن. به قول نیکی، تازه عروس کلاسمون، ایرانی ها هیچ اهمیتی به هنر و هنرمند نمیدن.

به تصویر کشیدن خیلی از واقعیت ها برای ایرانی ها مسخره و خنده داره البته نه همشون. مثلا وقتی ماه ها شبانه روز کار کنیم و یه اثر ارائه بدیم میگن که، که چی مثلا؟؟؟چشمت رو گذاشتی رو این که چی بشه؟؟؟؟

و من واقعا نمیدونم چه جوابی به این مردم بی ذوق و دور از هنر بدم. شاید سکوت به همراه یه لبخند متفاوت، بهترین جوابه.

دوست دارم زندگی  موقت تو روسیه یا یه جای دیگه تجربه کنم ولی قرار نیست هرچی که دوست دارم اتفاق بیفته. شایدم بشه

وقتی شروع به کشیدن گوی شیشه ای کردم، استاد جان بعد از زدن عینک، به میزم تکیه داد و زل زد به دستم. اینجور وقتا هول میشم...دستم می لرزه. با این حال به کارم ادامه دادم. نزدیک تر شد ولی بازم نتونست ایرادی بگیره و با یه خنده  از کنارم گذشت.

شاید برای کارشناسی تصویرسازی بخونم ولی مطمئن نیستم. 

وقتی خانم sh جان گفت که کاکتوس انرژی های منفی رو جذب می کنه، تصمیم گرفتیم بریم سمت پارک لاله برای تهیه ی کاکاتوس. مطمئنم مامان با دیدن کاکتوس ذوق می کنه.

فردا تولد سهاکوچولوی خودمه و بعد از پیچوندن کلاس آخریم با کیک و جناب خان  و کلی بادکنک باد کرده  و برف شادی میریم خونشون.

+یه رمان 400 صفحه ای از جان اشتاین بک رو میزه و باید تا هفته ی دیگه خلاصه ی تایپ شدش رو به مامان تحویل بدم.

صبح  جلوی پیراشکی فروشی نزدیک متروی خونه، چند دقیقه ای توقف کردم. ماهی درون بدجوری دلش پیراشکی می خواست ولی سرش داد زدم و گفتم شکمویی هم حدی داره. دستش رو کشیدم و بردمش تو مترو ولی نگاهش به پیراشکیا ی داغ بود. چندباری هم خواست برگرده ولی به زور تو قطار جاش دادم. با عصبانیت  و چشمای گرد میگه که فردا نمی تونی جلوم رو بگیری و از خوردن پیراشکی محرومم کنی :)

تو مترو له شدم. صبح های زود مترو  از  فشار قبرم بدتره. چقدر آدم غرغرو پیدا میشه...

نظرات 12 + ارسال نظر
دلارام مهربون سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 20:34

جدی؟چه نکته خوبی گفتی در مورد کاکتوس....
منم چند تایی کاکتوس دارم... هر ده روز اب بدی خراب نمیشه...

تولد سها جون هم مبارک.. کادو هم میخری براش؟؟؟؟
جناب خان کیه؟؟؟

وای پیراشکی دوس دارم... از اونایی که توش خامه داره...

آره...منم نمیدونستم.
یه کاکتوس داشتم ولی خراب شد. شایدی فردا بگیرم. مراقبت ازشون سخته یکم.

ممنون عزیزم
سها عاشق جناب خانه که تو برنامه ی خندوانه میاد. می خوام عروسک جناب خان براش بگیرم.

فرناز سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 20:59 http://eshragh16.blogfa.com

مهم اینه که هنر خیلی شیرین و قشنگه وهمون حسی که بخودت میده کافی کافیه بی خیال آدمای بی ذوق


البته آدمای باذوق هم دوروبرم زیادن و کلییییییییییییی تشویقم می کنن. به قول تو، همین حس خوبی که موقع کشیدن میاد سراغم کافیه

خسرو سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 22:05 http://khane8tom.blogsky.com

. درود .آمدی و نسیمی از عطر زندگی رابرایم ارمغان آوردی
. و چه تصادفی !! . . من برای [ ماهی سیاه کوچولو ]
. نوشته بودم . . و سعادت نصیب من شد . که با شما
. آشنا شدم . و لطف کردی و حقیقت را گفتی و من
. خوشحال !! . و خوشبختانه می بینم بسیاری از دوستانم
. اینجا هستند . . قول داده بودم شعر زنده یاد صمد
. بهرنگی را که نویسنده داستان کوتاه [ ماهی سیاه
. کوچولو ] بود را برایت بنویسم . که بخاطر همین
. داستان شهید شد . باشد برای بعد . موفق باشید .
. و من منتظر خواهم بود

سلام


سمیرا چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 08:19 http://tehran65.blogfa.com

آقا اینجور که تو تعریف کردی با خودم گفتم :

یه سفر برم روسیه
.
.
.

چطوری ماهی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بیا با هم بریم خواهر سمیرا

خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خوبم
تو چطوری؟؟؟

سمیرا چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 08:20 http://tehran65.blogfa.com

پیراشکی

جای منم بخوررررررررررررررررررررررر..خیلی دوس دارم

سمیرا چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 08:21 http://tehran65.blogfa.com

چند وقت پیشا یکی از دوستای وبلاگی داشت در مورد

کاکتوس ازم میپرسید منم چون اطلاعاتی نداشتم گفتم

بذار پرس و جو کنم بهت میگم...خوبه بهش بگم

بیاد سایت ماهی دات کام

هم اکنون ماهی آماده ی پاسخ به تمامی سوالات شماست

پیک چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 10:46 http://eshtebahinevis.blogfa.com

خب منطقیه که هرکس درکی داره و ممکنه یکی درک هنری پایینی داشته باشه و اصلا هم تقصیر خودش نیست :)

آره خب....

خانوم صفر و یک چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 15:25 http://khanome01.mihanblog.com

آخ گفتی منم پیراشکی دلم خواست

آره متاسفانه توی ایران خیلی زیادن آدمایی که اصلا به هنر

اهمیت نمیدن :(

اما من که عاشق ِ دیدن آثار هنریم



اوهوم

سپیده 21 چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 16:07 http://sepide21.blogsky.com/

هنر خوبه که
آدمارو احساسی تر بار میاره
مهم اینکه حالت باهاش خوبه
وقتی حالت خوبه بقیه چیزا چندان مهم نیستن.
در هر حال موفقیت شما آرزوی ماست

میگما تو فقط فکر شکمت باش خـــــــــوب ؟!!

حالا خوبه بوی سیر و پیاز نمیومد تو مترو

آدمای غر غرو رو باید از زبونشون آویزون کرد

اوهوم...خیلی خوبه
فدای شما

مگه میشه به فکر شکم نبود؟؟؟اصلا مگه داریم مگه میشه
بعضی روزا بدجوری بو سیرو پیاز میاد و حالم به شددددددددت بد میشه
از غرغروها بدم میاد. البته خودمم بعضی وقتا غر میزنم بدجور

آنی چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 18:15

سلاااااااااااام
آبجی چطوری؟
چه خبرا؟

سلام آنی جونم
کم پیدایی
خوبم تو چطوری؟؟؟

آنی چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 18:30 http://god-life92.blogsky.com/

راسی آبجی پیراشکیرو بخر بابا
یه دفه ها فقط

یه دود یه دود دودورو دودود

می خورم من نگران نباش

یه دانشجومعلم چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 20:48 http://Www.dabeer92-new.blogfa.com

کاکتوس رو منم ندونستم

رفتی روسیه منم میام ( بالحن بابا پنجعلی بخونش )

فک کردم کارشناسی هستی

ان شاالله که هرچی خیریتت توشه قبول شی و ادامه بدی

یه سوال : چرا باید خلاصه رمان رو به مادرتون بدی؟

بابا پنجعلی
بوریم روسیه
نه بابا تازه کاردانیم داره تموم میشه
مربوط به کارشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد