خوشمزه ترین قرقروت رو دیشب، تو بازارچه خوردم.
وارد عطاری شدیم و وسط خریدای مامان، گفتم تمرهندی هم داری؟متاسفانه تموم کرده بود ولی با لبخند از طبقه ی وسط، یه ظرف شیشه ای آورد و از توش یه تیکه ای از این قرقروت سفیدا درآورد و گرفت طرفم.
مامان دوباره خجالتمون داد و برامون هدیه خرید. دوتا بافت قشنگ از نایلونی که پشت مبل قایم کرده بود بیرون آورد و با ذوق گرفت سمت من و آبجی وسطی.
امروز مترو شلوغ بود....خیلییییییییییی شلوغ بود. زن، آه کشداری کشید و دلم ریش شد. از برادرش گفت که ماه پیش بدون هیچ دلیلی، خیلی یهویی فوت کرد. از رضابندری گفتم. گریه کرد، گریه کردم، هر دومون دلتنگ بودیم. همدیگرو درآغوش کشیدیم و های های گریه کردیم. نه اون منو می شناخت و نه من اونو ولی از دل هم خبر داشتیم.چند دقیقه بعد هم از هم جدا شدیم. گاهی، دردودل کردن با یه آدم غریبه، غریبه ای که شاید دیگه هیچ وقت نبینیش، بهتر از هم صحبتی با دوستیه که سال ها باهمید و همدیگرو می شناسید.
انگار، قبلا دیده بودمش. غریبه، برام غریبه نبود.
امیدوارم،غریبه جان، با این غم بزرگ و نبود برادرش کنار بیاد و از این پس چشماش گریون نباشه.
دیشب اصلا نتونستم بخوابم. خسته ام ولی خواب به چشمام نمیاد.
کاش می شد همه چیز رو اینجا نوشت.
فقط در همین حد بگویم که: خیلی غم دارم.
عالیییییییییییییییییییییییی
فدات بشم من. ایشالله که همیشه مثل الآن شاد و سرحال باشی.
سلام ماهی جونم . . .
به به قرقوروت سفیدا خییییییییییییلی ترشن کلی حا میده نوش جونت...بافت جدید هم مبارک...
عکسشو میزاشتی میدیدم ماهی
بیچاره...خدا برادرشو بیامرزه . . .
آره واقعا گاهی دردودل با یه غریبه بهتر از اشناست
سلام عزییییییییییییزم
وای آره خیلی ترشن.
ممنون...قابل شمارو نداره هااااا
چشم. عکس هم می گیرم ببینید.
روحش شاد.
خوشحال و شاد و خندانم
ممنونم ماهی جونم . . . ایشالله تو هم همیشه شاد باشی...
اصلا نبینم ناراحت باشیا . . .
چرا غم ماهی؟
قدر دنیارو می دانم، خنده کنم من دست بزنم من پا بکوبم من جوانم

قربونت برم
تو این دنیا، بی غم نمیشه زندگی کرد.
نکنه بافت آبجی از بافت تو خوشگلتره تو الان ناراحتی؟
اعتراف کن ماهی
از دست تو خانوم خونه
خب همین الان عکس بگیر
فردا بگیرم؟؟با هردوش عکس می گیرم ببین کدوم قشنگ تره
الهی دورت بگردم تو هم که می بینم بقیه شو خوندی...
واقعا عجب شعریه ادمو به وجد میاره...
فردا بگیر عزیزم...من شنبه میام می بینم...
قربونت بشم منننننننننننننننننن
وب سمیرا بودم
باشه عزیزم....تا شنبه حتما عکس می گیرم تا ببینی
خدا نکنه
ا هست سمیرا؟ بیام؟؟من چند دیقه پیش رفته بودم
سمیرا نیسته عزیزم...وگرنه خبرت میکردم رو سرش خراب شیم
مشکوک میزنه هااااااا...جدیدا کم میاد
آره آره شاید از کیارش خبری شده . . .
علی اقا دیگه نمیزاره زیاد بیاد نت...میگه زیاد نشین واسه بچه
خوب نیس
قربون کیارش برم من
از دست این علی آقا...البته راستم می گه هاااااا
کارامو کردم عزیزم. . .تا بیاد ساعت 23:30 میشه
وااااااااای حتما کلی خوردنی های خوشمزه براش درست کردی
اره راست میگه خب . . . چه معنا داره زن با اون وضع شکم بیاد همش توو نت
اخخخخخخخخخخخخخ سمیرا جات خالی...
وای خانوم خونه....خوبم کردیاااااا. سرحال شدم بوخودا
آره کاش بود سمیرا...
آره عزیزم . . .
از الان فکر صبونه و ناهار فردا رو هم کردم...
که چی درست کنم
چی درست می کنی؟؟؟
قربونت بشم من...بالاخره موفق شدم...دوس ندارم
ناراحت باشی ماهی...ناراحت باشی ناراحت می شم خب...
اره کاش بود یکم نصیحتش میکردیم دیگه نت نیاد با این اوضاع و
احوال...بنطرم آبی اسمونی بگیره سیسمونی بهتره نه؟
چون پسره ابی خوشگل میشه ...
خدانکنه عزییییییییییییییییزم....آره موفق شدی....هم چنان دارم می خندم.
فدای تو بشم. عزیزمی.
آره آبی خیلی قشنگه. باید به فکر کادوباشیم پس
صبونه قراره جیگر واسش کباب کنم . . .
ناهار هم فسنجون درست کنم...
عااااااااااااااااااااشق فسنجونه ولی من اصلا دوس ندارم
وای هردوشونم دوست دارم من. فسنجون ملس خوبه. شیرین دوست ندارم.
راستی ماهی...تی وی دیدی یه فیلم اومده به اسم:
ماهی سیاه کوچولو . . . هر وقت تی وی اعلام میکنه که سینما
های ....این فیلم اکران میشه من یاد تو میافتم
آره دیدم. تا تی وی اعلام می کنه، اهل خونه برمی گرن به من نیگا می کنن. انگار داره منو میگه
کاش نزدیک بودیم فردا ناهار میومدی اینجا...سمیرا و علی اقام میومدن اونام فسنجون دوس دارن....جاتون فردا واقعا خالیه...
اون وسط فقط من مزدوج نیستم دیگه
آره....کاش نزدیک بودیم
قربونت برم من....خوش بگذره. از غذاهات عکس بگیراااا
چشم ماهی جونم حتما عکس میگیرم واست میزارم...
فک کنم کل دوستای وبلاگ همه با شنیدن ماهی سیاه کوچولو یادت میافتن
ایول.
آره....میگن همه. تو دانشگاه هم میگن
دقیق معلوم نیس ماهی...ولی خبر میدم عزیزم
باشه خانوم خونه جونمممممم...خبر بده حتما.
می خوام با حلقه ی گل بیام استقبالتون
از دست تو ماهی جونم...
فدای خنده هات بشم من
تو ماهتری ماهی . . .خیلی خانومی...و عزیزی....
تو بس که خوبی همه رو مثل خودت خوب می بینی
تو لطف داری بهم عزیزم
ماهی چطوری؟
منم بعضی وقتا با غریبه ها راحتترم.خیلی کیف میده دوست اینطوری
خوب نیستم.
تو چطوری؟
اوهوم....
نه ذره ای از تو ناراحت نیستم،از خودم ناراحتم.
ولی من هستم.
حق داری،منم جات بودم حس تو رو داشتم.
خوبه که بهم حق میدی.
آدم نباید از حق بگذره،میدونی میدونم توجیحه اما فکر می کردم حالا این روزام رو فهمیده باشی.
مگه میشه نفهمیده باشم.
عذرمی خوام.
http://opload.ir/im/7m94/75d8dfac58101.jpg
http://opload.ir/im/7m94/60d709e836072.jpg
http://opload.ir/im/7m94/52d14004e05f3.jpg
http://opload.ir/im/7m94/e6ae87e9e9ff4.jpg
حق نداشتم ناراحتت کنم.
http://opload.ir/downloadf-49d7131d975f1-mp3.html
امیدوارم دیگه باعث ناراحتیت حتی یه کوچولو نشم.
نیازی به عذر خواهی نیست.




قشنگن.
سلام
انشاالله همیشه شاهد شادی و سرور دوستان باشیم
برقرار باشید . به امید دیدار
سلام
خوبی؟
ممنون میفروش عزیز
آره قبول دارم عضی وقت ها هست بعضی غریبه ها انگار غریبه نیستن!ولی انصافا چقدر زود باهاش صمیمی شدی :))
وا کن اون اخمت رو ...ماهی ها هم مگه بلدن اخم کنن؟!تازه فکر کنم گریه هم بلد نیستن :)
در مورد نوشتن اینجا هم قبلا هم گفتم بنویس فوقش رمز بذار.بعد به هر کی دوست داشتی رمز بده یا اصلا به هیچکس نده.
من زود با همه صمیمی میشم پیک.
اشتباه فکر می کنی جانم. ماهی ها گریه هم می کنن ولی زیرپوستی. درحالی که می خندن گریه می کنن
آره...گفته بودی بنویسم.
می نویسم. اما نه برای همه.
هیچی از اینتعریفی که الان ازم کردی بیشتر خوشحالم نمیکنه :))))
نمیدونم والا از خواب بیدار شدم اینجوری شدم!
خودش خوب میشه :)
حقیقتو گفتم....
پسرخاله ی من اینجوری بود مرد...البته دوراز جون شما
خداییش این یکی خیلی زود بود :)
جدا؟خب پس واسه همینه تا حالا گریشونو ندیدم !!
آره....خیلی زود بود
اوهوم....عادت دارن زیرپوستی گریه کنن.
طفلک پسرخالت ... فکر کنم اونم مثل پسرخاله من نا حالا چند بار مرده نه؟ :))))
یادمه راهنمایی که بودم امتحاناییکه بلد نبودم نیرفتم بعدش از فوت پسرخاله و دخترخاله هام مایه میذاشتم :)))
آره
وای توهم این کارو می کردی؟؟؟ولی من دیگه نمی کشتمشون. می گفتم رفتن تو کما
هووووم قرقوروت ... نوش جونت
سلام عزیزدلم
ایشالله هیچوقت غم نداشته باشی خانومی
سلام باران جونم
فدای تو....
سلام،دشمنت شرمنده،فدای سرت پیش میاد.
از دست تو حرفای خودمو به خودم پس میدی.
اگه بودن انسان به درد نخوره،چه نیازی به بودن و موندن؟
آره زندگی یعنی همین چیزا که تو میگی اما مگه تحمل ما آدما چقدره،چقدر می تونه زمین بخوره و پاشه،من نمی تونم چون خودم و ایمانم ضعیفه،داره ضعیف ترم میشه.
سلام.
به درد می خوره.
نذار ضعیف تر شه.
خاکی، تو اون همه حرفای امیدوار کننده به من میزدی....حالا چی شده که خودت اینقدر ناامید شدی
سلام
تا چند ساعت پیش فکر می کردم حق با منه اما در اشتباه بودم،ندانسته و ناخواسته یه شخصی رو از خودم روندم که خیلی دوستش داشتم و دارم تازه فهمیدم،لعنت به غرور بیجام.
میدونی ضعف ایمانم رو برعکس میدیدم تازه فهمیدم نسبت به قبل ضعیف تر شده و من برعکس میدیدم.
سلام.
و الآن پشیمونی؟؟
خیلی وقتا باید غرور رو کنار گذاشت.
میدونی من با غرور بشدت مخالفم،اما نمیدونستم یعنی درک درستی از وضعیت و موقعیت طرف مقابلم نداشتم وگرنه بی منطق باهاش حرف نزده بودم،بهر شکل خوشحالم که متوجه اشتباهم شدم،امیدوارم ببخشه.
خب اگر بی منطق باهاش صحبت نکردی، دلیلی برای ناراحت شدن وجود نداره. ناراحتی وقتی پیش میاد که منطق در کار نباشه.
می تونی ازش خواهش کنی که ببخشه. شاید بخشید.
میدونم،اگه هم نبخشه حق داره تقصیره خودمه،مهم اینه که متوجه شدم.
حتما می بخشه.
امیدوارم،بخاطر دیشب بازم عذر می خوام،خودت خوبی؟
نیازی به عذرخواهی نیست. منم رفتار خوبی نداشتم. شرمنده.
بد نیستم...خوبم نیستم.
تو چطوری؟
رفتار تو طبیعی بود،دشمنت شرمنده.
همین که بد نیستی یعنی امیدواری به خوب بودن،روم نمی شه بپرسم چرا.
خوبم ممنون.
چرا روت نمیشه
خداروشکر.
واااااااای گفتی قره قروت دهنم آب افتاد
قرقروتی درکار نیست بهت بدم...خوردمش
خودت علتش رو میدونی،خداروشکر.
به امید خدا نه.
واقعا؟زیاد گوش نده دپرس نشی،ناراحت میشم اونوقت.
یعنی هیچ وقت؟؟؟
دوسشون دارم خب....اتفاقا دپرس شدم یه کوچولو.
اگه دپرس شدی گوش نکن.
تا وقتی بتونم و عمری داشته باشم هستم.
دوسشون دارم پس گوش میدم.
یعنی میای؟
از دیشب کلی غصه خوردم...فکر کردم دیگه بهم سر نمیزنی.
از دست تو و لحبازیات،وای به حالت دپرس بشی.
آره میام.
متاسفم از این بابت که باعث غصه خوردنت شدم،قول میدم تا وقتی باشم بهت سر بزنم البته تا وقتی خودت بخوای.
دپرس نمیشم...قول قول قول
پس چرا گفتی شب آخره؟
درعوض الآن که گفتی میای کلی خوشحال شدم.
باشه قبول،واقعا دیشب داشت دنیا رو سرم خراب می شد این حس دیشبم بود.
خداروشکر.
دیگه از این حسا نیاد سراغت لطفا.
امیدوارم،غمگین نباش و فراموش کن.
چشم.
چشات بی بلا،ممنون.
آره ماهی...
از این بلنداس؟؟؟
حرف دن با غریبه ها که قراره دیگه نبینیشون و اگر هم
ببینیشون یه حدی و مرزی داره خیلی به دل منم
میشینه
بافت چه رنگی خریده براتون؟:
امروز عکسشونو میذارم هم تو هم خانوم خونه ببینید
نبینم غمتو آبجی ، رضا بندری کیه ؟؟ من نمی شناسم ، خدا به هر کسی که عزیزی از دست می ده صبر بده ، خیلی سخت ، تو هم از این ببعد قره قوروت می خوری لطفا جای منو هم خالی نگه دار
بابابزرگمه. این روزا جای خالیش خیلی حس میشه.
پس تو هم دوست داری قرقروت
با یه غریبه درد و دل کردی
گریه هم کردی ؟ تو بغل هم ؟؟؟
به نظر خودم یکی از اتفاقات عجیب افتاده
دل غریبه خیلی پر بود. اول اون شروع کرد و از برادرش گفت که فوت کرده. گریش گرفت. منم اول سعی کردم آرومش کنم ولی یهویی خودمم زدم زیر گریه. بیشتر اون گفت و من شنونده بودم. یه کوچولوهم من حرف زدم یا بهتره بگم دردودل کردم. هردومون سبک شدیم.
اتفاق عجیب؟